1/10/2017

از "تاثیر موتزارت" تا هر ناله شبگیر این گیتار محزون


واحدهای نورولوژی داشتیم که معمولا سخت و پیچیده ولی در عین حال جذاب بودند. بین تمام سرفصلها، خوب در خاطرم مانده که چند ساعتی را باید در باره اثر موسیقی کلاسیک بر شکل گیری و کارکرد نورونهای مغز جنین سمینار می گذراندیم. مثالهای جالبی داشت که از حالت صلبی" درس و مشق" مجزایش می کرد هر چند که آن موقع ها من فقط به فکر پاس کردن واحدهای سخت و در عزای امتحانهای پنج ساعته ام بودم.
حالا اما وقتی دو عدد زیست شناس با کوله بار درسها و مشقها و تئوری ها روی دوش، دارند زندگی واقعی را فضاسازی می کنند، اوضاع فرق می کند.
می دانیم که کم کم از چند روز پیش می تواند بشنود. پرده گوشش تشکیل می شود. ساختار حلزونی گوشش شکل می گیرد. به صداها واکنش نشان می دهد. چند روز است که خانه در دستهای موتزارت و چایکوفسکی شناور است. گاهی البته من تقلب می کنم و می روم سراغ پلی لیست قدیمی ام و ویگن و فرهاد تا شب میخوانند. کل جریان بهانه مبارکی است در این زمستان خاکستری. تکلیف اجباری شنیدن موسیقی، برای من یکی سخت دلپذیر است.

No comments: